ایران – دستفروشان
قصه «حدیث»، دختر معلول و دستفروش
«حدیث» هر روز از ساعت ۱۲ تا ۱۹ روی ویلچر مینشیند و کمک پدرش میکند، خرج زندگیشان را با دستفروشی تامین میکنند، دلش برای پدر پیرش میسوزد و نمیتواند گریههای او را ببیند،
«حدیث» دوست ندارد دستفروشی کند اما شرایط زندگی او را ناچار کرده که علیرغم معلولیت و نشستن روی ویلچر کمک حال پدرش باشد.
زندگی حدیث داستانی متفاوت با دیگران دستفروشان دارد چرا که وی ساعتها باید بر روی ویلچر بشیند تا مردم او را ببینید و از او خریدی کنند. پاتوق این پدر و دختر خیابان انقلاب کنار کتاب فروشیهای این خیابان است. دوست دارد زندگیش را خودش تعریف کند اما پدرش میگوید نمیتواند حرفهایش را برساند. و علی رغم میل باطنی حدیث، پدرش از زندگیش میگوید از روزگارش.. هر روز از ساعت ۱۲ ظهر تا ۱۹ به همراه حدیث دست فروشی میکنیم البته فروش ما فقط بیسکویت و آدامس است. وی در خصوص نحوه تامین زندگیش میگوید: خانواده 5 نفره ی هستیم که خانهای را در حوالی سرسبیل اجاره کرده ایم و زندگی میکنیم البته به سختی…
پدر حدیث در خصوص وضعیت زندگیش ادامه میدهد: هزینه زندگی ما از طریق دستفروشی که با دخترم انجام میدهم و یارانه نقدی تامین میشود و اگر دستفروشی هم نکنیم توان پرداخت هزینه زندگی را نداریم. وی درباره کمکهای سازمان بهزیستی به دخترش گفت: حدیث از ابتدا معلول بوده و 20 سال است که با همین معلولیت زندگی میکند. این در حالی است که به جزء پرداخت مستمری 53 هزار تومان دیگری کمکی به ما نمیشود! ضمن اینکه در این سالها ریالی به مستمری حدیث اضافه نشده است. نامههای بسیاری را برای سازمانهای مختلف از جمله تاکسیرانی، وزارت رفاه و بهزیستی برای کمک و ارائه خدمات نوشته است اما همه نامهها در دبیرخانهها جا خشک کردهاند و مسئولی نیز پاسخگو نیست.
وضعیت درمان حدیث
وی در پاسخ به این پرسش که آیا تحت پوشش بیمه قرار دارد یا خیر، بیان میکند: حدود سه سال پیش از طریق یکی از اقوام تحت پوشش بیمه روستایی در شهرستان اردبیل قرار گرفتیم.
در ادامه، پدر حدیث از همسرش میگوید که بیماری قند دارد و شرایط خوبی ندارد و ماهیانه باید حدود 250 هزار تومان بابت درمان و هزینههای آمپول و همچنین انسولین باید بپردازد، او اضافه میکند توانایی پرداخت این رقم هم برای او سخت شدهاست.
وی ادامه میدهد: هزینه درمانی حدیث هم بسیار زیاد است به عنوان مثال هزینه ترمیم دندانها و لثههای حدیث گران است به طوری که سال گذشته حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان پرداخت کردم چرا که درمان دندانهای افرادی مثل حدیث در هر مرکزی امکان ندارد و علی رغم پیگیریهای صورت گرفته از سوی سازمان بهزیستی، از آن رقم ریالی به ما داده نشده است. حدیث که همچنان روی ولیچر نشسته بود و به حرفهای پدرش گوش میکرد، ادامه داد: من آرزو دارم روزی خانوادهمان از این وضعیت نجات پیدا کنند. اشک از چشمانش جاری شده بود، به پاهایش نگاه کرد و گفت: خیلی دوست دارم برم حرم امام رضا (ع) و از آقا بخوام منو شفا بده.
راستی که این داستان غمانگیز درکشور ما محدود به «حدیث» نمیشود. سرگذشت تکاندهنده «حدیث» و «حدیث»ها در کشور ما پایانی ندارد. بگفته مقامات مسئول، فقر و ناداری گریبان بیش از ۷۰ درصد جمعیت کشور را فرا گرفته است. آیا ما صدای همه «حدیث» ها را میشنویم؟ آیا فریاد آنها بگوش کسی میرسد؟ آیا کسی از وضعیت معیشتی آنها و سفره همیشه خالیشان خبر دارد؟
اما باز هم تمام ثروت و درآمد کشور یا سر از جیب آقا زادهها در میآورد یا برای بشار اسد و حوثیها و حسن نصراللهها و حشدالشعبیها و . . . هزینه میشود.
تا این بساط دزدی و چپاول و هدر دادن ثروت عمومی کشور پابرجا است آینده «حدیث» و «حدیث»ها همچنان تاریک و سیاه است . . .
به کانال تلگرام ایران کارگر بپیوندید https://t.me/IranKargar96